سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 


حکمرانیها میدانهاى مسابقت مردان است . [نهج البلاغه]

سردار شوشتری

سردار شوشتری به روایت سردار حمزه حمیدنیا

سردار نور علی شوشتری

اقتدار در عملیاتها :

از آذرماه 59 که من فرمانده عملیات سپاه خراسان بودم و شهید شوشتری فرمانده عملیات سپاه نیشابور بود با هم ارتباط داشتیم. تا سال 62 هم بنده فرمانده ایشان بودم. ایشان کم کم به خاطر لیاقت و شجاعت و توانمندی ای که نشان دادند، مسئولیت های دیگری گرفتند که از جمله آن ها فرماندهی لشگر پنج نصر خراسان بود. 

اواخر جنگ هم فرماندهی قرارگاه نجف که وسعت بزرگی از جبهه های جنگ جنوب و غرب را تحت اشراف خود داشت، به عهده ایشان گذاشتند و بعد از جنگ هم فرماندهی قرارگاه ثامن الائمه(ع) در شمال شرق و بعد هم فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و معاونت فرماندهی نیروی زمینی سپاه را بر عهده ایشان گذاشتند که به خوبی برای ولایت سربازی نمودند و سربلند بیرون آمدند. 

[در دفاع مقدس]هنگام سخت شدن عملیات ها مانند آهنی که آب دیده، قوی تر و قوی تر می شد و هرچه کار گره می خورد، ایشان استوارتر می شد. به خاطر همین روحیه در مواقع سخت با موفقیت بیرون می آمدند. واقعاً ایشان را می توان به کوهی تعبیر کرد که هیچ خللی در آن راه نداشت و می شد به آن اتکا کرد. 

زمانی که عراقی ها با تمام قوا به منطقه چزابه حمله کردند، شوشتری و فرماندهان دیگری از جمله شهید بابانظر و شهید آهنی و شهید حسن عامل و شهید چراغچی 48 ساعت در مقابل آنان ایستادند و یک قدم عقب ننشستد. دشمن هم از عبور از آن منطقه ناامید شد و زمینه موفقیت در عملیات های بعدی نیز مهیا گردید. 

توی عملیات کربلای یک که عراق پاتک کرده و مهران را گرفته بود، چنان مقتدرانه صحنه عملیات را پیش برد که با وجود کمک رسانی هوایی عراقی ها، نیروهای دشمن در محاصره کامل قرار گرفتند و نهایتاً از ارتفاعات آن منطقه عقب نشینی کردند. 

برنامه های سیستان 

بچه روستا بود و در یک زندگی سخت و فقیرانه بزرگ شده بود و فردی رنج کشیده و بسیار محکم بود. به همین خاطر در طول زندگی خودش، به محرومان توجه ویژه داشت و خدمت به آنان را عبادتی بزرگ می دانست. 

در برنامه ای که ایشان برای منطقه جنوب شرق کشور اعلام کرده بودند، چند بند وجود داشت که از آن جمله، رسیدگی به وضعیت اشتغال مردم منطقه، رفع محرومیت از مردم، اتحاد قبایل و واگذاری برقراری امنیت به نیروهای بومی، برقراری امنیت پایدار و فراگیر و... در پایان هم ایشان یک کلمه را نوشته بود که یک نشانه بود: «شهادت». 

اقتدا به مولا امیر المؤمنین علیه السلام 

هنگام سخت شدن عملیات‌ها مانند آهنی که آب دیده، قوی تر و قوی تر می‌شد و هرچه کار گره می‌خورد، ایشان استوارتر می‌شد. به خاطر همین روحیه در مواقع سخت با موفقیت بیرون می‌آمدند. واقعاً ایشان را می‌توان به کوهی تعبیر کرد که هیچ خللی در آن راه نداشت و می‌شد به آن اتکا کرد. رفتارش انسان را یاد ماجرای امیرمؤمنان(ع) می‌انداخت .شهید شوشتری بعد از بازدید از مناطق محروم منطقه و سر زدن به کسانی که مرد خانه شان چه شهید شده، چه به ‌طور عادی از دنیا رفته یا حتی به ‌خاطر جرم و اقدام علیه نظام اعدام شده بود که برای ایشان فرقی نداشت می‌نشست و گریه می‌کرد. رفتار ایشان، انسان را یاد ماجرای امیرمؤمنان(ع) با آن زن فقیر می‌انداخت که حضرت به خانه‌اش رفت و بین مواظبت از بچه‌ها و پختن نان، آن زن دید که ایشان صورتش را به آتش نزدیک می‌کند و می‌گوید: بترس از آتشی که فردای قیامت خواهد بود. به راستی که شهید شوشتری در همه چیز، به مولای متقیان اقتدا کرده بود. 

منبع :ساجد



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/10/18:: 11:2 عصر