سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 


چون دانشمند بمیرد، همه چیز حتی ماهیان در دریا بر او بگریند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

این پاها روزی فاتح خیبر بوده اند...

این روزها ، بوی فراموشی می آید
و وضعیت زرد است
و کس نمی داند که عزت،
چه بهایی داده است،
که رهایی زاده است

خیلی نامــردیم
راه را گم کــردیم
آتش سرد شدیم
از وفا طرد شدیم
معدن درد شدیم

یادمان رفت که خرج تو و من گشته شهید



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/17:: 8:12 صبح
مکاشفه کنار زاغه مهمات

یک بار خاطره ای از جبهه برام تعریف می کرد.  می گفت: کنار یکی از زاغه مهمات ها سخت مشغول بودیم؛ تو جعبه های مخصوص، مهمات می گذاشتیم. گرم کار، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادری مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها.

با خودم گفتم حتما از این خانم هاییه که میان جبهه.

اصلا حواسم نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. انگار آن خانم را نمی دیدند.قضیه عجیب برام سوال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست. رفتم نزدیکتر. تا رعایت ادب شده باشد سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم: خانم! جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشین.

رویش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟

یک آن یاد امام حسین(ع) افتادم و اشک توی چشمام حلقه زد.

خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست. بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. خانم، همان طور که رویشان آن طرف بود فرمودند: هر کس که یاور ما باشد البته ما هم یاری اش می کنیم.

شهید برونسی



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/17:: 6:57 صبح
سر بریده یا حسین می گوید

طلبه شهید مصطفی آقاجانی در جاده خمپاره خورد و سرش قطع شد. دیدند سر بریده لبهایش تکان می خورد و « یا حسین » می گوید. بعد از شهادت کوله پشتی اش را باز کردند ، در برگه ای نوشته بود:

1- خدایا ! امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم.(وقتی او شهید شد،تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود)

2- اربابم با سر بریده شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود (نقل کردند که خمپاره از پشت سر به شهید خورده است)

3 -سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام بالای نی قرآن می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « یا حسین » بگویم.



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/17:: 3:14 صبح
بوسه به رگ های بریده


همسر ولی الله، قرآن را نگه داشته یک کاسه آب زلال یک اقیانوس بغض و بیقراری توی دلش، می خواهد شوهرش را از زیر قران خدا رد کند. همان قرآن سفره عقد. دست و دلش می لرزد. آرام در گوش همسرش گفت: یک امانتی برات گذاشتم لای قرآن، حلالم کن.

 شهید ولی الله استرآبادی، بچه مسجد اللهیان، رزمی کار، لیدر بچه حزب اللهی های محله ایران‌مهر پائین گرگان، بیست روزه داماد، برای چندمین بار عازم جبهه است.

خداحافظی این بار یک جورایی فرق داره، همسر ولی الله، قرآن را نگه داشته یک کاسه آب زلال یک اقیانوس بغض و بیقراری توی دلش، می خواهد شوهرش را از زیر قران خدا رد کند.

همان قرآن سفره عقد. دست و دلش می لرزد. ولی الله با لبخندی از مهر قرآن را بوسید. چندم قدم که دور شد. ایستاد و اشاره کرد.

زن دوقدم برداشت، ولی الله گفت: بمان. جلو رفت. آرام در گوش همسرش گفت: یک امانتی برات گذاشتم لای قرآن؛ به مادر اینا نگو. حلالم کن.

و رفت...

 ادامه مطلب

کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :

نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/17:: 2:39 صبح
بهشت

در بیت امام، مهدی را دیدم وگفتم:آقامهدی! خواب های خوشی برایت دیده اند... مثل این که شما هم .. بله...

 تبسمی کرد و با تعجب پرسید:

چه خبر شده است؟

گفتم: همه ی خبرها که پیش شماست.

یکی از فرماندهان گردان که یک ماه پیش خواب دیده بود در بهشت منزلی زیبا می سازند، پرسیده بود: این خانه را برای چه کسی آماده می کنید؟ گفتند: قرار است شخصی به جمع بهشتیان بپیوندد. باز پرسیده بود: او کیست؟ بعد سکوت کردم.مهدی مشتاقانه سر تکان داد و گفت:

خوب... ادامه بده.

گفتم: پاسخ دادند قرار است مهدی باکری به این جا بیاید. خلاصه آقا ملائکه را خیلی به زحمت انداختی. سرش را پایین انداخت و رنگ رخسارش به سرخی گرایید و به آرامی گفت:

بنده ی خدا! با این کارهایی که ما انجام می دهیم مگر بسیجی ها اجازه می دهند که به بهشت برویم! جلو در بهشت می ایستند و راهمان نمی دهند. سپس به فکر فرو رفت و از من دور شد.

دیگر مطمئن بودم که مهدی آخرین روزهای فراق از یار را سپری می کند.

 

«سررسید یاد یاران 1388»



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/16:: 10:47 عصر
مناجات

روایت بهشت

 

خدایا ، پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم ، واز نور خویش آتش در ما بیفروز تادر سرمای بی خبری نمانیم.

خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را بر افراشته داریم .

خدایا ، چشمی عطا کن تا برای تو بگرید ، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد ، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود.

شهید مهدی رجب بیگی

 



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/16:: 3:4 صبح
برای شهداء

امروز برای شهدا وقت نداریم

 

ای داغ گل لاله تورا وقت نداریم

 

باحضرت شیطان سرمان گرم گناه است

 

ما بحر ملاقات خدا وقت نداریم

 

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

 

اندازه یک قبله دعا وقت نداریم

 

در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

 

بهر سفر کرببلا وقت نداریم

 

تقویم گرفتاری ما پر شده از زرد

 

ای سرخ گل لاله تورا وقت نداریم

 

هرچند که خوب است شهیدانه بمیریم

 

خوبست ولی حیف که ما وقت نداریم



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/15:: 11:3 عصر
لب تشنه...

روز پنجم

امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم .

آب را جیره بندی کرده ایم .

نان را جیره بندی کرده ایم.

عطش همه را هلاک کرده است.

همه را جز شهداء که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند.

دیگر شهداء تشنه نیستند .

فدای لب تشنه ات پسر فاطمه (سلام الله علیها)...

آخرین برگ از دست نوشته های یکی از شهدای گردان حنظله

لب تشنه



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/15:: 11:3 عصر
مناجات
مناجات

شهید رحیم رضایی گرجانی :

خدایا تو خود شاهد و ناظری، بودی که من مدت‌ها انتظار چنین روزی را می‌کشیدم

که شهد گوارای شهادت نصیبم گردد؛ چرا که تو خود آن را فوز عظیم دانسته‌ای.

خدایا چه روزها و چه شب‌ها که مستانه از تو درخواست می‌کردم که

قطره‌ای ازاقیانوس بی‌کران و بی‌منتهای رحمت خود را شامل حالم کرده و مرا به

مقام والا و گرانبهای شهادت واصل گردانی خدایا عاشق در برابر معشوق آن حد

عشق می‌ورزد تا که بمیرد من هم آنقدر عاشق تو هستم که می‌خواهم در راه تو

تکه‌تکه شوم.



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/15:: 11:3 عصر
ایستگاه بهشت

هویزه :

وقتی که شهید علم الهدی ویارانش در محاصره تانک های دشمن بودند . کمبود آب ?غذا? مهمات? تجهیزات وبالاخره نیروهای عاشورایی و کربلایی ? محمدحسین علم الهدی ویارانش مردانه ایستادند و به شهادت رسیدند و بدن مطهرشان در زیز تانکها له شد تا جاودانه گردند? آری هویزه هنوز که هنوز است 146 شهد لشکر زرهی قزوین را در سینه خود نگاه داشته است



کلمات کلیدی :: شهید
:: تعداد بازدید :
نویسنده : راوی
تاریخ : 91/9/15:: 11:3 عصر