نشانههای شهادت وحید محمدی
در مورد آخرین حضور شهید در منزل، پدر وحید میگوید از وحید سه نشانهی شهادت دیدم:
1. یک روز وحید گفت: «در حرم حضرت فاطمهی معصومه علیهاالسلام مشغول نماز بودم که ناگهان در قنوت نماز،حالت غشوهای به من دست داد؛ ولی این حالت نه تنها دردناک نبود بلکه حال بسیار خوشی داشتم».
2. پس از شهادت پسر داییاش شهید بزرگوار «غلامرضا محمدی»، وحید بر فراز قبر پاک شهید، فقط به عکس او نگاه میکرد و بسیار هم متأثر و غمگین بود، ناگهان وحید شروع به خندیدن کرد و مثل آدمی که خبر بسیار خوبی شنیده باشد، شروع به دویدن و خوشحالی نمود، من همان جا به همهی بستگان که در بهشت زهرای کاشان حضور داشتند گفتم: «اگر وحید به جبهه برود، این بار دیگر برنمیگردد»، و به مادرش هم گفتم: «حاج خانم! خودت را برای شهادت پسرت آماده کن».
3. شب آخری کخه در خانه بود، حال و هوای عجیبی داشت و مناجات بسیار زیبایی با خدا داشت؛ البته بنده طوری که وحید متوجه نشود، ایشان را دیدم و با خود گفتم: «یقینا دیگر وحید برنمیگردد و قطعا این بار به شهادت میرسد»....
رؤیای مادر وحید
مادر وحید پس از شهادت وی، او را در خواب میبیند. شهید به مادرش میگوید:...
نشانههای شهادت وحید محمدی
در مورد آخرین حضور شهید در منزل، پدر وحید میگوید از وحید سه نشانهی شهادت دیدم:
1. یک روز وحید گفت: «در حرم حضرت فاطمهی معصومه علیهاالسلام مشغول نماز بودم که ناگهان در قنوت نماز،حالت غشوهای به من دست داد؛ ولی این حالت نه تنها دردناک نبود بلکه حال بسیار خوشی داشتم».
2. پس از شهادت پسر داییاش شهید بزرگوار «غلامرضا محمدی»، وحید بر فراز قبر پاک شهید، فقط به عکس او نگاه میکرد و بسیار هم متأثر و غمگین بود، ناگهان وحید شروع به خندیدن کرد و مثل آدمی که خبر بسیار خوبی شنیده باشد، شروع به دویدن و خوشحالی نمود، من همان جا به همهی بستگان که در بهشت زهرای کاشان حضور داشتند گفتم: «اگر وحید به جبهه برود، این بار دیگر برنمیگردد»، و به مادرش هم گفتم: «حاج خانم! خودت را برای شهادت پسرت آماده کن».
3. شب آخری کخه در خانه بود، حال و هوای عجیبی داشت و مناجات بسیار زیبایی با خدا داشت؛ البته بنده طوری که وحید متوجه نشود، ایشان را دیدم و با خود گفتم: «یقینا دیگر وحید برنمیگردد و قطعا این بار به شهادت میرسد».
کیفیت شهادت وحید
وحید پس از بازگشت به جبهه در عملیات سراسری جنوب (در شلمچه) حضور یافت و به گردان غواصان پیوست. پس از گذشت مدتی، مرخصی گرفت تا به شهر ری بازگردد؛ ولی به دلیل نیاز شدید به نیرو، داوطلبانه در منطقهی عملیاتی باقی ماند. در این روز، در شب عید سعید قربان (اول مرداد ماه 1367) از گروه غواصان تقاضای نیروی زمینی میشود، وحید نیز داوطلبانه از گروه غواصان جدا شده و به عنوان آر. پی. جی زن، به دیگر نیروهای سپاه اسلام میپیوندد. در جریان این عملیات، به دلیل تک سنگین عراق، عدهی بسیاری از رزمندگان غیور اسلام به فیض بزرگ شهادت نایل میشوند.
وحید در حین عملیات در کنار گود ریل راهآهن (کنار پادگان حمید) پناه میگیرد و از آن جا متناوبا تعدادی از تانکهای عراقی را نابود میکند. در آخرین دفعه که برای انهدم یکی از تانکها برمیخیزد، تک تیرانداز دشمن بعثی، گلولهای به سمت راست سینهی وحید شلیک میکند و وحید پس از اصابت گلوله بر زمین میافتد. یکی از امدادگران به نام «حاج آقا علایی» (از اهالی کرج) بر بالین او برای انتقال او به عقب حاضر میشود.
حاج آقا علایی تعریف میکند: «وقتی بالای سر وحید رفتم، دیدم لبهایش تکان میخورد و گویی با کسی صحبت میکند، وقتی باند را برای پانسمان روی سینهی او قرار دادم، وحید گفت: آقای علایی! خلوتم را به هم نزنید».
من نتوانستم وحید را به عقب منتقل کنم و به ناچار خود به عقب رفتم. وقتی اوضاع کمی آرام شد، باز به نزد وحید رفتم؛ ولی دیدم او به شهادت رسیده است. و بدین ترتیب، وحید «ذبیحالله عید قربان» شد و در اول مرداد ماه 1367 - که هفده سال بیشتر نداشت - شراب طهور شهادت را سرکشید.
یکی از نکات جالب این شهید گرانقدر این است که به قدری افتاده و متین بود که بسیاری از همسایگان شهید، تا زمان شهادت، وحید را نمیشناختند.
رؤیای مادر وحید
مادر وحید پس از شهادت وی، او را در خواب میبیند. شهید به مادرش میگوید: «من مشغول زدن تانکهای دشمن بودم که ناگهان مادر حضرت زینب علیهاالسلام را دیدم، تعجب کردم». مادر شهید در خواب میگوید: «حضرت فاطمهی زهرا علیهاالسلام بودند».
شهید ادامه میدهد: «وقتی به طرف دشمن میرفتم، حضرت زهرا علیهاالسلام بغل گشوده به طرف من میآمدند، من سعی میکردم تیر من به ایشان نخورد؛ هر چه نگاه میکردم، دیگر تانکهای دشمن نبودند؛ بارگاهی مقدس را میدیدم (که منظور، بارگاه حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام است). من فقط احساس یک ضربه کردم و بیبی زهرا علیهاالسلام مرا بغل گرفتند و دیگر چیزی یا دردی احساس نکردم».
کلمات کلیدی ::
شهید
:: تعداد بازدید :